سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بدعت
مفهوم و اقسام آن

مفهوم بدعت در لغت:
 مصدر بدع = أنشأ و بدأ: ایجاد کرد و آشکار کرد. بدع: چیزی که اول است. «لسان العرب»
أبدعت الشیء قولا أو فعلا: گفتار یا رفتاری را بدون نمونه‌ی قبلی ابداع کردم. «مقاییس اللغ?».
بدعت در اصطلاح:
 ورود عنصرى غیردینى در مجموعه آموزه‏هاى الهى به نام دین.
بنابر ادله اربعه هیچ مسلمانی قائل به جواز بدعت نیست.

 

صاحب قاموس: بدعت نوآوری در دین پس از کامل شدن آن است یا آنچه بعد از نبی در دین از خواسته‌ها و اعمال به وجود آید.

 

حکم بدعت اصطلاحی در قرآن:
 •تحریم فقها و متکلمین در فتوا و حکم بر خلاف نصوص و منتفی شدن اجتهاد و تقلید هنگام نص
•‏دلیل:‌«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّه: اى کسانى که ایمان آورده‏اید! چیزى را بر خدا و رسولش مقدّم نشمرید (و پیشى مگیرید)، و تقواى الهى پیشه کنید» حجرات/1
«وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى‏ اللَّهُ‏ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبیناً: هیچ مرد و زن با ایمانى حق ندارد هنگامى که خدا و پیامبرش امرى را لازم بدانند، اختیارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد؛ و هر کس نافرمانى خدا و رسولش را کند، به گمراهى آشکارى گرفتار شده است!» احزاب/36
«وَ أَنَّ هذا صِراطی‏ مُسْتَقیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبیلِهِ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون‏: این راه مستقیم من است، از آن پیروى کنید! و از راه‏هاى پراکنده (و انحرافى) پیروى نکنید، که شما را از طریق حق، دور مى‏سازد! این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش مى‏کند، شاید پرهیزگارى پیشه کنید!» انعام/153
•بدعت = داخل کردن چیزی غیر دینی در کتاب و سنت، چه اثبات آن در دین یا نفی آن از دین.
•دروغ بستن بر خدا و رسول و انتشار آن بین امت.
•دلالت آیه: «ء أللَّهُ أَذِنَ لَکُمْ أَمْ عَلَى‏ اللَّهِ‏ تَفْتَرُون‏: آیا خداوند به شما اجازه داده، یا بر خدا افترا مى بندید» بدون اذن الهی نسبت دادن چیزی به خدا حرام است و داخل کردن آن در دین دروغ بستن بر خداست.
•دروغ بستن بر  خدا، کار ظالمترین مردم: «وَ مَنْ‏ أَظْلَمُ‏ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُون: چه کسى ستمکارتر است از آن کس که بر خدا دروغ بسته [همتایى براى او قائل شده‏]، و یا آیات او را تکذیب کرده است؟! مسلماً ظالمان، رستگار نخواهند شد!‏».انعام/21
•آنگاه که مشرکان به پیامبر پیشنهاد قرآنی دیگر یا تبدیل آن را دادند، خداوند به نبی دستور داد:
•«وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالَ الَّذینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما یَکُونُ لی‏ أَنْ أُبَدِّلَهُ‏ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسی‏ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یُوحى‏ إِلَیَّ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ: و هنگامى که آیات روشن ما بر آنها خوانده مى‏شود، کسانى که ایمان به لقاى ما (و روز رستاخیز) ندارند مى‏گویند: «قرآنى غیر از این بیاور، یا آن را تبدیل کن! (و آیات نکوهش بتها را بردار)» بگو: «من حق ندارم که از پیش خود آن را تغییر دهم؛ فقط از چیزى که بر من وحى مى‏شود، پیروى مى‏کنم! من اگر پروردگارم را نافرمانى کنم، از مجازات روز بزرگ (قیامت) مى‏ترسم!» یونس/15

حکم بدعت اصطلاحی در سنت
•روایات دال بر انکار و تحریم بدعت
قال رسول الله صلی الله علیه و آله:
1. «أمّا بعد فإن أصدقَ الحدیثِ کتابُ اللَّه، و إن أفضلَ الهدى هدى محمّد، و شرّ الأُمور محدثاتها، و کل محدثة بدعة، و کلّ بدعة ضلالة فی النار». راست‌‌ترین گفتارها کتاب خداست و بهترین هدایتها هدایت محمد است، و بدترین امور نوآوری‌های آن است و هر نوآوری بدعت است و هر بدعتی گمراهی در آتش است.
•شرح ابن حجر عسقلانی در فتح الباری فی شرح صحیح البخاری: «و شرّ الأُمور محدثاتها» محدثات جمع محدثه است که مراد از آن چیزی است که جدید ایجاد می شود و در شرع اصلی ندارد و در عرف بدعت و نوآوری نامیده می شود، ولی آنچه در شرع اصلی دارد، بدعت شمرده نمی شود.
• بدعت در شرع ناپسند است، برخلاف بدعت در لغت که پسندیده است.
2- «إیّاکم و البدع فإنّ کلّ بدعة ضلالة و کلّ ضلالة تسیر إلى النار». از بدعت بپرهیزید که هر بدعتی گمراهی است و هر ضلالتی انسان را به سوی آتش می کشاند.
3ـ«من سنّ سنّةَ خیر فاتّبع علیها فله أجره، و مثل أُجور من اتّبعه غیر منقوص من أُجورهم شیئاً، و من سنّ سُنّةَ شرّ فاتّبع علیها کان علیه وزرهُ و مثل أوزار من اتّبَعَه غیر منقوص من أوزارهم شیئاً». هر کس سنت خوبی بنا نهد و از آن سنت پیروی شود، اجر آن برای اوست و مثل اجر کسانی که او را پیروی کرده اند، بدون اینکه از اجر پیروی شوندگان چیزی کم شود، و کسی که سنتی ناپسند بنا نهد و پیروی شود، سنگینی آن بر دوش اوست و مثل سنگینی گناه کسانی که از او پیروی کرده اند، بدون اینکه از سنگینی گناه پیروی شوندگان چیزی کم شود.
4- «أهل البدع شر الخلق و الخلیقة». اهل بدعت بدترین مردم و آفریدگان هستند.
5- «الأمر المفضع و الحمل المضلع و الشرّ الذی لا ینقطع إظهار البدَع». کارِ نو و بارِ ممنوع و شری که تمام نمی شود، آشکار نمودن بدعت است.
5- «إذا رأیتم صاحب بدعة فاکْفهِرّوا فی وجهه فإنّ اللَّه لیبغض کلّ مبتدع، و لا یجوز أحد منهم على الصراط و لکن یتهافتون فی النار مثل الجراد و الذباب». هر گاه اهل بدعتی را دیدید، چهره‌ی خود را برای او عبوس کنید، زیرا خدا اهل بدعت را دشمن می‌دارد و هیچیک از ایشان از صراط عبور نمی‌کند، بلکه در آتش مثل ملخ و مگس می‌پرند.
7- «من مشى إلى صاحب بدعة فقد أعان على هدم الإسلام». هر کس به سوی اهل بدعتی گام بردارد، به نابودی اسلام کمک کرده است.
8- «عمل قلیل فی سنّة خیر من عمل کثیر فی بدعة». کار کمی که برخاسته از سنت باشد، بهتر از کار بسیاری است که برخاسته از بدعت باشد.
9- «أبى اللَّه أن یقبلَ عَملَ صاحب بدعة حتى یدع بدعته». خدا عمل اهل بدعت را قبول نمی‌کند، تا زمانیکه از بدعت خویش دست بردارد.
10- «إذا مات صاحب بدعة فقد فُتح فی الإسلام فتحٌ». زمانیکه صاحب بدعتی بمیرد، در اسلام فتح و گشایشی رخ داده است.
11- «لا یقبل اللَّهُ لصاحب بدعة صلاة و لا صوماً و لا صدقة و لا حجّاً و لا عمرة و لا جهاداً و لا صرفاً و لا عدلًا، یخرج من الإسلام کما تخرج الشعرة من العجین». خدا از صاحب بدعت، نماز و روزه و صدقه و حج و عمره و جهاد و بازدارنده و  جایگزینی نمی‌پذیرد، و صاحب بدعت از اسلام خارج می‌شود، همچنانکه مو از خمیر خارج می‌شود.
12- «من غشّ أُمّتی فعلیه لعنة اللَّهِ و الملائکة و الناس أجمعین. قالوا یا رسول اللَّه: و ما الغشّ قال: أن یبتدع لهم بدعة فیعملوا بها». هر کس در امت من غشّ کند، بر او لعنت خدا و ملائکه و همه‌ی مردم است. گفتند: ای رسول‌خدا، غشّ چیست؟ فرمود: اینکه برای مردم بدعتی را قرار دهد و مردم به آن عمل کنند.
13- «من أعرض عن صاحب بدعة بغضاً له ملأ اللَّه قبله أمناً و إیماناً، و من انتهر صاحب بدعة آمنه اللَّه یوم الفزع الأکبر، و من أهان صاحب بدعة رفعه اللَّه فی الجنّة مائة درجة، و من سلّم على صاحب بدعة أو لقیه بالبشر و استقبله بما یسرّه فقد استخفّ بما أنزل اللَّه على محمّد». هر کس از صاحب بدعتی رویگردان شود، به خاطر دشمنی با صاحب بدعت، خداوند قلب او را پر از امن و ایمان می‌کند، و کسی که نهیب زند به صاحب بدعتی، خداوند او را در روز فزع اکبر ایمن می‌دارد، و هر کس به صاحب بدعتی اهانت کند، خداوند درجه‌ی او را در بهشت صد درجه می‌افزاید، و هر کس به صاحب بدعتی سلام کند یا با خوشرویی او را ملاقات کند و به گونه‌ای با او روبرو شود که او را شادمان سازد، قطعا آنچه را بر محمد فرود آمده است، سبک شمرده است.
•استفاده از روایات:
•حرمت بدعت
•مبارزه با بدعت و رویگردانی از بدعتگزار
•استفاده از حکم عقل:
قبح بدعت: عقل به زشتی دروغ حکم می کند، چه رسد به دروغ بستن بر خداوند متعال.
حرمت بدعت به اجماع علمای اسلام بر اساس ادله اربعه (کتاب، سنت، عقل، اجماع)
 
موارد بدعت
•تشخیص بدعت متوقف بر تشخیص آداب و رسوم از اعمال دینی
•اعمال دو نوع:

1. آداب و رسوم اجتماعی و عرف محیط که جزء دین نیست، و در شریعت به ذات مباح است. مثل جشن‌های ملی (آزادی الجزایر از دست استعمار فرانسه)

2. اعمالی که افراد به گمان اینکه شارع آنها را وضع کرده به عنوان جزئی از دین انجام می دهند، حال آنکه اصلی در قرآن و سنت ندارد.

Øبدعت حرام از نوع دوم
Øعمل در نوع اول در صورتی حرام است که به ذات در شریعت حرام باشد. (نه به واسطه بدعت).

ملاک بدعت نبودن عمل 
•آنچه به نام دین انجام می‌شود، شامل دو قسم می‌شود:

1. عمل شرعی: شارع بدان امر کرده

2. بدعت: نصی از شارع نیامده

•ملاک بدعت نبودن: انگیزه شریعت و تصریح اینکه عمل از دین است. شامل دو نوع:

1. خصوصیات و جزئیات در قرآن و سنت تصریح شده باشد، مثل جشن عید فطر و قربان، اجتماع در عرفات و منی

2. نص به طور کلی آمده ولی جزئیات بیان نشده، مثل: تربیت فرزند، بدون ذکر چگونگی آموزش و ... بر اساس فرهنگ و ...، احسان به یتیم، بدون ذکر خصوصیات، بر اساس مقتضیات زمان و مکان

نتایج این اصل

1. چون اسلام دین خاتم است، و نزول وحی و شریعت با وفات رسول‌الله پایان یافته است، باید شریعت به گونه‌ای با اقوام برخورد کند که با آداب و رسوم ایشان مخالفت نکند، مگر اینکه عملی به ذات حرام باشد.

2. جشن میلاد انبیا و ائمه و صالحین که خدا آنها را ستایش کرده، معارض با اسلام نیست. زیرا کتاب و سنت به بزرگداشت نبی و اولادش امر و تشویق کرده است.

بدعت حسنه و سیئه

نووی در شرح صحیح مسلم: بدعت بر 5 قسم است: واجب، مستحب، حرام، مکروه، مباح.
•واجب: بیانات متکلمین بر پاسخگویی منکران و اهل بدعت و ...
•مستحب: نوشتن کتابهای علمی و ساختن مدارس و مرز و ...
•مباح: گسترش غذاهای رنگارنگ و ...
•حرام و مکروه: واضح هستند.
جزری در نهای?: بدعت دو نوع است، بدعت هدایت و بدعت ضلالت و گمراهی
•آنچه بر خلاف امر خدا و رسول بوده و مورد سرزنش و انکار واقع می‌شود.

•آنچه تحت عموم مواردی است که خدا به آنها دعوت کرده و پیامبر آنها را مدح کرده است، هر چند نمونه نداشته باشد، مثل بخشش و کار نیک، و جایز نیست که اینها بر خلاف شرع باشند.  

ایجاد این تقسیمات از بیان عمر بن خطاب:
•وی بعد از اینکه ابی بن کعب را به نماز تراویح به صورت جماعت گمارد، این کار خود را بدعت حسنه توصیف نمود.
•این تقسیم باطل است، چنانچه مراد از بدعت همان معنای اصطلاحی بین فقها باشد؛ یعنی «داخل کردن در دین چیزی که از دین نیست».
•بدعت تنها یک قسم دارد که آن طبق کتاب و سنت و عقل و اجماع تا روز قیامت حرام است و هیچ مجوزی ندارد.

 

•البته این تقسیم بندی نسبت به آداب و رسوم اجتماعی صحیح است، مادامی که آن عمل به ذاته حرام نباشد.
نمونه هایی از بدعت های عمر بن خطاب
 
بدعت‏ در اذان صبح!
•اذان و اقامه در عصر پیغمبر- صلّى اللّه علیه و آله- «الصلاة خیر من النوم» جزء اذان نبوده است.
•این بند در زمان ابو بکر هم نبوده است.
•عمر بن خطاب مدتى بعد از آنکه روى کار آمد، چون آن را مستحب و مستحسن دانست، دستور داد در اذان صبح بگویند. و بدین گونه آن را تشریع کرد. روایات ائمّه عترت طاهره در این خصوص (که الصلاة خیر من النوم جزء اذان نیست و ساخته عمر است) به حد تواتر رسیده است.
•از طریق غیر شیعه و بزرگان اهل تسنّن : مالک بن انس در کتاب «موطأ» نقل کرده است: «مؤذن عمر نزد عمر بن خطاب آمد تا او را براى نماز صدا کند، دید عمر خوابیده است، پس گفت: «الصلاة خیر من النوم» عمر هم دستور داد مؤذن، این جمله را در اذان صبح قرار دهد».
•«اجتهاد در مقابل نص، ص: 291»
بدعت عمر در اذان و اقامه!
•«حى على خیر العمل؛ یعنى: بشتابید به سوى بهترین عمل».
•این بند در عصر پیغمبر- صلّى اللّه علیه و آله- جزء اذان و اقامه بود، ولى زمامداران در زمان خلیفه دوم برای اینکه توجه مردم را به  جهاد جلب کنند، بقای این بند را در اذان و اقامه، باعث رکود مردم در جهاد می دیدند، زیرا به نظر ایشان اگر مردم مى‏دانستند که نماز با مسالمت بهترین عمل است، براى طلب ثواب فقط اکتفا به آن مى‏کردند و از خطر جهاد- که ثوابى کمتر از آن داشت- خوددارى مى‏نمودند.
•به تصریح قوشچى‏، خلیفه دوم در منبر گفت: سه چیز در زمان پیغمبر- صلّى اللّه علیه و آله- بود که من از آن جلوگیرى مى‏کنم و حرام مى‏دانم و هر کسى انجام دهد به کیفر مى‏رسانم: متعه زنان، حج تمتع و گفتن «حى على خیر العمل» در نماز، سپس صدور آن را از عمر مسلم مى‏داند و مى‏گوید: وى در این مورد به اجتهاد خود عمل کرد. «اجتهاد در مقابل نص، ص: 313ـ315»


موضوع :


درس دوم: اصالت اباحه، نه ممنوعیت و حرمت

•پذیرش ادیان آسمانی در امتهای پیشین = موجب تعطیلی کارها نبود تا منتظر جواز باشند.

 

•قانون: جواز عمل مگر با نهی نبی   وگرنه زندگی سخت یا نابود می شد.

قرآن و اصالت الاباح?
•بر اساس قرآن اصل در شریعت اسلامی اصالت اباحه است.
•وظیفه پیامبرn بیان محرمات است نه محللات
•در هر عملی اصل حلیت است، مگر اینکه پیامبر حرمت آن را بیان کرده باشد.
•وظیفه امت: به کار بردن تمام تلاش برای استنباط حکم از ادله   اگر دلیلی بر حرمت نیافت = حکم به جواز
.1«وَ ما لَکُمْ‏ أَلاَّ تَأْکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ قَدْ فَصَّلَ لَکُمْ ما حَرَّمَ عَلَیْکُمْ إِلاَّ مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَیْهِ وَ إِنَّ کَثیراً لَیُضِلُّونَ بِأَهْوائِهِمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدین‏»: انعام/119.

چرا از چیزها [گوشتها] یى که نام خدا بر آنها برده شده نمى‏خورید؟! در حالى که (خداوند) آنچه را بر شما حرام بوده، بیان کرده است! مگر اینکه ناچار باشید؛ (که در این صورت، خوردن از گوشت آن حیوانات جایز است.) و بسیارى از مردم، به خاطر هوى و هوس و بى‏دانشى، (دیگران را) گمراه مى‏سازند؛ و پروردگارت، تجاوزکاران را بهتر مى‏شناسد. (119)

محرمات نیازمند بیان هستند، نه مباحات.   بعد از تفصیل محرمات، وجهی برای عمل نکردن نیست.

یعنی مسلمان تا دلیلی بر حرمت نیافته، دلالت بر جواز و حلیت می کند.

2. «قُلْ‏ لا أَجِدُ فی‏ ما أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّماً عَلى‏ طاعِمٍ یَطْعَمُهُ إِلاَّ أَنْ یَکُونَ مَیْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزیرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ» (انعام: 145)
•بگو: «در آنچه بر من وحى شده، هیچ غذاى حرامى نمى‏یابم؛ بجز اینکه مردار باشد، یا خونى که (از بدن حیوان) بیرون ریخته، یا گوشت خوک- که اینها همه پلیدند- یا حیوانى که به گناه، هنگام سر بریدن، نام غیر خدا [نام بتها] بر آن برده شده است.» اما کسى که مضطر (به خوردن این محرمات) شود، بى آنکه خواهان لذت باشد و یا زیاده روى کند (گناهى بر او نیست)؛ زیرا پروردگارت، آمرزنده مهربان است. (145)
•استدلال پیامبر: در امور وحی شده جز این امور را حرام نیافته     بقیه حلال هستند.
3. «مَنِ اهْتَدى‏ فَإِنَّما یَهْتَدی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ وَ ما کُنَّا مُعَذِّبینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً»: اسراء/15
•هر کس هدایت شود، براى خود هدایت یافته؛ و آن کس که گمراه گردد، به زیان خود گمراه شده است؛ و هیچ کس بار گناه دیگرى را به دوش نمى‏کشد؛ و ما هرگز (قومى را) مجازات نخواهیم کرد، مگر آنکه پیامبرى مبعوث کرده باشیم (تا وظایفشان را بیان کند.)
4. «وَ ما کانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ‏ الْقُرى‏ حَتَّى یَبْعَثَ فی‏ أُمِّها رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِنا وَ ما کُنَّا مُهْلِکِی الْقُرى‏ إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ»: قصص/59. 
 «و پروردگار تو هرگز شهرها و آبادیها را هلاک نمى‏کرد تا اینکه در کانون آنها پیامبرى مبعوث کند که آیات ما را بر آنان بخواند؛ و ما هرگز آبادیها و شهرها را هلاک نکردیم مگر آنکه اهلش ظالم بودند!»
•عبارت «ما کانَ»:
•1. در نفی شأن و صلاحیت: «و ما کانَ اللَّهُ لِیُضیعَ إیمانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحیم‏: و خدا هرگز ایمان [نماز] شما را ضایع نمى‏گرداند؛ زیرا خداوند، نسبت به مردم، رحیم و مهربان است»: بقره/143 در شأن خدای رئوف نیست که ایمان شما را ضایع کند.
•2. نفی در ممکن بودن امر: «وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ کِتاباً مُؤَجَّلاً: هیچ کس، جز به فرمان خدا، نمى‏میرد؛ سرنوشتى است تعیین شده‏»: امکان ندارد کسی بدون اذن الهی بمیرد.
•نتیجه: 1. در شأن خدا نیست 2. ممکن نیست (که انسانهارا عذاب یا هلاک کند، قبل از فرستادن رسولان).
•دلالت هر دو آیه: اباحه  فرستادن رسولان موضوعیتی ندارد جز آنکه وسائط بلاغ هستند.

فرستادن رسولان موضوعیتی ندارد جز آنکه وسائط ابلاغ هستند.

ملاک: عدم جواز عذاب بدون ابلاغ: (1. عذاب شأن خدای سبحان نیست 2. بر حسب حکمت الهی ممکن نیست).
5. «وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ إِلاَّ لَها مُنْذِرُون‏: ما هیچ شهر و دیارى را هلاک نکردیم مگر اینکه انذارکنندگانى داشتند.» شعراء /208
•اشعار: هلاک بعد از انذار و ترساندن است   شرط انذار کنایه از بیان و اتمام حجت است.
6. «وَ لَوْ أَنَّا أَهْلَکْناهُمْ بِعَذابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقالُوا رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَیْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آیاتِکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزى: ‏ اگر ما آنان را پیش از آن (که قرآن نازل شود) با عذابى هلاک مى‏کردیم، (در قیامت) مى‏گفتند: «پروردگارا! چرا پیامبرى براى ما نفرستادى تا از آیات تو پیروى کنیم، پیش از آنکه ذلیل و رسوا شویم!» طه/134
•دلالت آیه:
•عذاب امت قبل از ارسال رسل مردود است  به دلیل حجت معذبین «لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَیْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آیاتِکَ »
•عذاب جز با اتمام حجت جایز نیست  اشیاء مباح و جایزند مگر بعد از منع شارع از طریق ارسال رسل
7. «یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ‏ لَکُمْ‏ عَلى‏ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشیرٍ وَ لا نَذیرٍ فَقَدْ جاءَکُمْ بَشیرٌ وَ نَذیرٌ وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیر: 
 اى اهل کتاب! رسول ما، پس از فاصله و فترتى میان پیامبران، به سوى شما آمد؛ در حالى که حقایق را براى شما بیان مى‏کند؛ تا مبادا (روز قیامت) بگویید: «نه بشارت دهنده‏اى به سراغ ما آمد، و نه بیم دهنده‏اى»! (هم اکنون، پیامبر) بشارت‏دهنده و بیم‏دهنده، به سوى شما آمد! و خداوند بر همه چیز تواناست.» مائده/19
•ظاهر «ما جاءَنا مِنْ بَشیرٍ وَ لا نَذیرٍ »  حجت کامل صحیح و قابل استدلال از سوی بنده  خدا رسول می فرستد تا حجت به سود خودش باشد.
•نتیجه:
به حرمت چیزی حکم نمی شود و عذاب بر ارتکاب قبل از بیان حکم جایز نیست  فرستادن بشیر و نذیر کنایه از بیان احکام.
اصالت الاباح? در آداب و رسوم است نه عبادات
•اصل در آداب و رسوم و عادتها اصال? الاباحه است.
•شک در حلیت یا حرمت بازی فوتبال یا گوش دادن به رادیو  بعد از بررسی (عدم دسترسی به حرمت) اصالت الاباح?
•اصل در عبادات اصال? الحرم? است.
•اصل در اعمالی که موجب تقربند، حرمت است، مادامی که دلیلی بر آن نباشد   .
•زیرا امور تقربی توقیفی هستند. (نیازمند بیان، طلب و تعیین شارع) 
•زیرا هر عمل مستحب یا واجب نیازمند دلیل است.     مادامی که دلیلی از سوی شارع نیامده، داخل کردن چیزی در دین است که دلیلی بر آن نیامده است.
•حکم وهابیت به حرمت یا بدعت، از نوع دوم است که دلیلی بر آن نیست.

1. تمام کارها از قبیل گفتار و رفتار انسان تا زمانیکه حکم به حرمت آنها نشده    حکم به مباح بودن است.

• شرط: عناوین حرمت بر آن بار نشود:

کمک به گناه

تقویت اقتدار کفار

ضرر به مسلمانان

ضرر به مال و جان

•در نتیجه: تکنولوژی و تولیدات معاصر مباحند  زیرا نصی بر تحریم آنها نیست.
•اشکال به وهابیت: در ابتدای حکوم عبد العزیز تکنولوژی را حرام کرد، ولی بعد از ساقط شدن از حکومت، حاکمان بعدی تکنولوژی را مباح کرده و از آن استفاده کردند. (رادیو، تلویزیون، ...)

2. حلال بودن آداب و رسوم عرفی: چون با اعتقاد دینی انجام نمی گیرند تا بدعت محسوب شوند. مثل مجالس جشن و عزاداری و ...

3. حلال بودن بازی های ورزشی: مثل فوتبال، والیبال و ...

•4. حلیت تمام مخالفت‌های ملی، چه در حمیت یا مخالفت دولت در عرصه‌ی سیاسی، مثل: تظاهرات، ...
•5. حلیت تحصیل علوم طبیعی و ریاضی
•علم کلام که مسئول حمایت از حریم عقیده است:      حکم به حلیت (نیازی به این حکم ندارد).
•زیرا: ریشه در قرآن و سنت دارد.
•ظاهر گرایان ( اهل حدیث، وهابیون) علوم عقلی را در مراکز فرهنگی حرام می‌کنند.    فقط عقیده طحاوی را تدریس می‌کنند.
•در حالیکه قرآن پر از براهین عقلی بر وجود خدا، توحید و صفات اوست + مسائل فکری و اعتقادی
•مثل استدلال حضرت ابراهیمg بر غروب اجرام آسمانی
•آیات دال بر وحدانیت خدا +دلابت بر وجود خالق


موضوع :


<      1   2      
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز